Friday, April 15, 2011

ده مشکل دوره نوجوانی

ده مشکل دوره یی نوجوانی

۱ - کشمکش بین استقلال و وابستگی:

با توجه به اینکه این دوره، حد فاصل دوران کودکی و بزرگسالی است، از دست دادن حمایت‌های بی‌قید و شرط والدین برای کسب احساس استقلال از یک طرف و لذت مورد حمایت و پشتیبانی آنها بودن و همانطور کودک ماندن و بدون زحمت و دردسر، همیشه مورد محبت قرار گرفتن از طرف دیگر، در نوجوان کشمکش درونی ایجاد می‌کند و جنگ روانی عمیقی در ذهن او به وجود می‌آورد.
بعضاً خانواده و مکتب و جامعه نیز از او توقعات متناقض دارند، گاهی او را به چشم یک کودک نگاه کرده و برخوردی تحقیرآمیز دارند و گاهی هم توقعات از او بیش از حد توان اوست و به چشم بزرگسالان به او می‌نگرند که این خود به کشمکش‌های درونی نوجوان دامن زده و او را با مشکل روبرو می‌سازد.

۲ - طغیان علیه مراجع قدرت:

نوجوان برای کسب استقلال علیه همه ی مراجع قدرت من جمله والدین و معلمان طغیان می‌کند.
گاهی اوقات رفتارهایی علیه آنها از خود نشان می‌دهد، درگیری‌هایی ایجاد می‌نماید و به اعمالی دست می‌زند که روابط او را با آنها و سایر مراجع قدرت به شدت تیره می‌کند، مثلاً بگومگو می‌کند، بحث و مجادله ی طولانی انجام می‌دهد، بر خلاف خواسته ی والدین دیر به خانه می‌آید، از انجام تکالیف درسی خودداری می‌کند، سیگار می‌کشد و حتی ممکن است دست به اعمال تبهکارانه هم بزند.
این مورد در خانواده‌های با محدودیت زیاد و یا مکاتب که مقررات سخت و خشک را بدون نظرخواهی و مشورت با نوجوان اجرا می‌کنند از شدت بالاتری برخوردار است.

۳ - هویّت فردی :

یکی دیگر از مشکلات مهمی که نوجوان با آن روبرو می‌شود مساله ی تشکیل «هویت فردی» اوست. بدان معنی که سوال‌های متعددی درباره ی مفهوم زندگی، نقش او در این زندگی، مفهوم مرگ و زندگی پس از مرگ و بطور کلی سوال‌هایی نظیر، من کیستم؟ و به کجا می‌روم؟ ذهن او را به خود مشغول می‌نماید که باید به آنها پاسخ دهد.
احساس هویت شخصی در نوجوانان کم‌کم براساس همانند سازی‌های مختلف گذشته ی آنها به میان می اید. با ورود به دوره ی نوجوانی ارزش‌های گروه همسالان و همچنین ارزیابی‌های معلمان و سایر بزرگسالان نیز مطرح است و هر اندازه ارزش‌هایی که از طرف دوستان و همسالان ابراز می‌شود با ارزش‌های والدین و معلمان هم‌خوانی بیشتری داشته باشد به همان نسبت کار هویت‌یابی نوجوان آسان‌تر پیش می‌رود.

۴ - چگونگی ارضاء نیازهای جدید جنسی:

رشد و نمو غدد داخلی و ترشحات هورمون‌های جنسی به نوجوان امکان برقراری روابط جنسی را می‌دهد و انگیزه و کشش جنسی نسبت به غیر هم‌جنس در او ایجاد می‌گردد و از طرفی نخستین برخورد نوجوان با جنس مخالف اغلب با ترس و پریشانی خاطر همراه است. جوان تازه بالغ جدید تمایلات قوی و نامعلومی را احساس می‌کند که او را از جلدش خارج کرده و بسوی جنس مخالف می‌کشاند. جهش‌های شدید محبت، عقب‌نشینی‌های توضیح ناپذیر و حرکات بدون دلیلی که او را آشفته می‌سازد.
نوجوان می‌‌خواهد این همه انرژی را که به وجود آمده و موجب هیجان او شده است را در جایی آزمایش نماید، اما در عین حال نگران عواقب آن است. او بیداری و رشد تمایلات جنسی را دارد ولی هدف ندارد و چون غریزه ی جنسی کاملاً زیرزمینی است، جهت‌یابی آن با کور مالی انجام می‌شود و در افراد محجوب و کمرو نوعی اضطراب و گیجی ایجاد می‌کند. در جوامعی که آموزش ارضاء صحیح غریزه ی جنسی و راه‌های کنترل آن برای نوجوان آموزش داده نمی‌شود، این مشکل بیشتر است و در این‌جاست که متاسفانه لغزش و سقوط در پرتگاه در کمین است.

۵  - عدم کنترل بر رفتار و هیجانات ناشی از تغییرات جسمی و روانی دوران بلوغ:

به دلیل رشد سریع جسمی و تغییرات ظاهری در اندام‌های بدن نوجوان در دوران بلوغ بعضی از رفتارهای هیجانی و عدم کنترل او طبیعی است. مثلاً جلو آمدن سرنوجوان به دلیل احساس بلندتر شدن گردنش، بزرگ شدن بینی و یا عدم کنترل در دست‌هایش برای جابجایی خصوصاً اشیاء ظریف از طرفی و عدم آگاهی و آموزش صحیح او در مقابله با این مسایل از طرف دیگر او را از نظر روحی تحت تاثیر قرار داده به‌طوری که در خود احساس بی‌کفایتی و حقارت می‌نماید که همین امر موجبات اضطراب را در وی فراهم می‌آورد.

۶ - ترس از آینده:

با پیدایش نیازهای جدید در نوجوان و کشش به سوی ارضای نیازهای آنی و مقطعی، آینده را در ذهن نوجوان مبهم و دور از دسترس تصویر می‌نماید به طوری که حتی چگونگی تامین اقتصادی و تشکیل خانواده برای خود در آینده و ازدواج و تحصیلات عالی را قله‌هایی دور از دسترس می‌پندارد که دستیابی به آنها برای او بسیار دشوار و در بسیاری از موارد از محالات است که البته نقائص تربیتی و آموزشی در درون خانواده، مکتب و جامعه و محرومیت‌های شدید مالی خانواده به شدت و عمق این مشکل نیز می‌افزاید.

۷ - دغدغه اقتصادی:

یکی از مهمترین مشکلات نوجوانی این است که فرد قبل از اینکه به بلوغ اقتصادی برسد به بلوغ جنسی رسیده است و از طرفی چون به دنبال استقلال و کسب هویت جدید برای خود نیز می‌باشد همیشه به فکر دستیابی زودتربه منافع اقتصادی است و در این ارتباط می‌بینیم نوجوانانی را که مدرسه و تحصیل را رها کرده و به دنبال شغل و کسب درآمد می‌باشند و این خصوصاً در جوامعی که ارزش‌های انسانی و معنوی جای خود را به ارزش‌های مادی داده و شخصیت افراد برحسب درآمد و پول آنها مورد ارزیابی قرار می‌گیرد بسیار مشهودتر است و در این ارتباط اوضاع و احوال‌اقتصادی- اجتماعی و بی‌ثباتی جامعه، جنگ، بیکاری، کمبود امکانات و فقر مالی خانواده از عوامل تشدید کننده ی مشکل محسوب می‌شوند.

۸ - تعارض بین خواسته‌های والدین و گروه همسالان:

در این دوران، نوجوان تحت تأثیر گروه همسالان می‌باشد و والدین را مرتبط به نسل گذشته می‌داند که نیازها و خواسته‌های عصر حاضر او را درک نمی‌کنند. لذا نوجوان خود را در این میان کاملاً گیج احساس می‌کند چون حاضر نیست که محبت والدین را هم از دست بدهد. در چنین مواقعی نوجوانان بعضاً همانند هنرپیشه‌ها نقش بازی می‌کنند تا از مقبولیت والدین و گروه همسالان، هر دو برخوردار شوند.

۹ - ترس و اضطراب:

ناتوانی در سازگاری با موقعیت‌های جدید موجب تشدید ترس و اضطراب در نوجوان می‌شود مانند: ترس از عدم موفقیت در امتحان یا مورد سرزنش قرار گرفتن در خانه و مدرسه، ترس از پذیرش مسئولیت و ارتباط با جنس مخالف یا مورد پذیرش دوستان واقع نشدن.

۱۰ - به هم ریختگی ارتباط با دیگران:

فشارهای روانی، عاطفی و اجتماعی در این دوران موجب می‌شود که نوجوان با خودش، با خانواده‌اش، با دوستانش و بطور کلی با همه رابطه‌اش بهم می‌خورد و احساس کوچک شمردن خود و حقارت می کند و حالت عصبی در او افزایش می‌یابد.

Friday, March 25, 2011

راه نجات

راه نجات...
طلب علم يكى از ويژگى هاى انسان و با ديدى عميق تر، وجه تمايز او با حيوانات است. بشر فطرتاً دانش دوست، جستجوگر و حقیقت جوست، از همین رو کسب علم، انسان را از جهت روحی و معنوی اشباع می کند. دانش افکار انسان را در سطح عالی قرار می دهد، در نتیجه از گمراهی و سیاه بختی اورا نجات می دهد.

امروز ما افغان ها در جمع بیچاره ترین مردم دنیا به شمار می رویم. در حال که تفاوت چندان با ملت های دیگر در جهان نداریم، و حتی نسبت به بسیار از کشور ها از لحاظ جغرافیایی هم در موقعیت مناسب زمین قرار داریم........................

حقیقت تلخ این است که نظر به مشکلات گونا گون از کسب علم دور مانده ایم، و عامل اصلی  عقب مانده گی در کشور ما هم، سطح پایین دانش است.

یگانه راه نجات. آموزش. آموزش آموزش.....................

Friday, March 18, 2011

د بریالیتوب راز

د بریالیتوب راز
د بریالیتوب راز په ژوند کې د آسانتیاوو درلودل نه دي ، بلکه له نیمګړتیاوو څخه د قوت په توګه ګټه اخیستل دي. ددې لپاره چې دا موضوع نوره هم روښانه شي دا کیسه په غور ولولی.


یو لس کلن هلک چې کیڼ لاس یې په یوې ترافیکي پیښه کې کټ شوی وو، د رزمي ورزشونو د زدکړې لپاره یوه استاد ته وسپارل شو. د هلک پلار پر استاد ټینګار کاوو چې له زوی څخه یې د جودو اتل جوړ کړي. استاد ومنله او د ماشوم له پلار سره یې وعده وکړه چې له یوه کاله وروسته به خپل زوی د اتلۍ په مقام  و ویني. په لومړیو شپږو میاشتو کې استاد یوازې د هلک د غړو پر قوي کولو کار وکړ او حتی  د جودو د ورزش یوه طریقه هم ور ونښوده. له شپږو میاشتو وروسته خبر راغی چې میاشت وروسته د کلي په کچه سیالۍ پیل کیږي، استاد لس کلن هلک ته یوازې یوه طریقه ور وښوده او د سیالیو تر پیل کیدو پورې یې پر همغې طریقې ښه کوښښ وکړ. خلاصه سیالۍ سرته ورسېدې او هلک په همغې یوې طریقې سره وکولای شول چې خلک حیران کړي او ټولو سیالانو ته ماته ورکړي.
درې میاشتې وروسته هغه وتوانید چې د ولایتونو تر مینځ په سیالیو کې د همغې یوې طریقې په کارولو سره بریالی شي او همدارنګه له یوه کاله وروسته یې د هیواد په کچه ټولې سیالی وګټلې او ملي اتل شو.  
کله چې سیالۍ پای ته ورسیدې، کور ته د راتګ به لاره کې یې ، د خپل بریالیتوب د راز په هکله له استاد نه پوښته وکړه. استاد ورته وویل: ستا د بریالیتوب دلیل دا وو چې، لومړی ته پر همغې طریقې ښه مسلط وې. دوهم ستا ټوله هیله هماغه طریقه وه او دریم دا چې له دې طریقې سره د مقابلې لپاره یوازینې لاره داده چې سیال باید له کیڼ لاسه ونیول شي، چې تا هغه لاس نه درلود.
په دې ځان پوه کړه چې په ژوند کې، له خپلو نیمګړتیاوو څخه د خپل قوت په توګه کار واخلې.

Friday, February 25, 2011

مثبت اندیشی

مثبت اندیشی
چیزی که نحوه زندگی انسانها را مشخص می کند، تفسیر و نوع دیدشان نسبت به  وقایع بیرونی است نه خود آن وقایع. نوع نگرش و تفکر هر انسان نشاندهنده شخصیت، اعتقاد و باورهای او می باشد و ناشی ازتفسیر تجربیاتش است.  بسیاری از مردم افکار منفی را در زندگی شان مد نظر قرار داده و به آنها بها می دهند. حتی در صحبتهایشان با یکدیگر مدام از سختیهای کارشان، کم خوابیهای شبانه، نداشتن استراحت گله می کنند و همین امر تأثیر منفی بر فکر آنها گذاشته و باعث خستگی و ناامیدی شان می شود.
مطمئن باشید که اطرافیانتان هیچ علاقه ای به شنیدن سخنان منفی شما ندارند. سعی کنید در مورد جنبه های مثبت زندگی و کارتان برای دیگران صحبت کنید. زیرا شنیدن آنها می تواند برای دیگران هم جالب باشد.

هرگاه حادثه ناراحت کننده ای در زندگی تان پیش آمد، به جای اینکه مأیوس و نگران شوید، آن را به فال نیک گرفته و به این فکر کنید که قطعاً راه دیگری برای سعادت و خوشبختی شما گشوده شده و برای یافتن آن تلاش کنید.
 اگر به تمام لحظات زندگیمان فکر کرده و آنها را مرورکنیم، می بینیم که در طول زندگی لحظات خوشایند و لذت بخش زیادی برای ما رخ داده است. پس چرا به جای فکر کردن به لحظات شاد و زیبای زندگیمان به لحظات سخت فکر کنیم؟

انسان ها معمولاً همان می شوند که می اندیشند، حتماً این جمله را خوانده یا شنیده اید. كسى كه خود را بدشانس، بدبخت و ناتوان خطاب و احساس كند ، نباید انتظار داشته باشد كه دیگران به خوش‏بختى او كمك كنند .

 روان شناسان معتقد اند که اکثر مشکلات فکری در تنهایی به میان می آید ، پس در چنین حالت:
مراقب تنهایى خود باشید كه به اندیشه تبدیل مى‏شود؛
مراقب اندیشه خود باشید كه به عمل تبدیل مى‏شود؛
مراقب عمل خود باشید كه به عادت تبدیل مى‏شود؛
مراقب عادات خود باشید كه به شخصیت تبدیل مى‏شود؛
 مراقب شخصیت خود باشید كه به سرنوشت تبدیل مى‏شود؛
چون که سرنوشت را نمیتوان از سر نوشت.

Friday, February 18, 2011

د مسئولیت منل

په ځوانانو کې د مسئولیت د منلو وړتیا
د مسئولیت منل ، یا په بله وینا د یوه کار پر غاړه اخیستل، هغه ژمنه ده چې اخیستونکی یې د منلو او ردولو پوره حق لري.
 د منلو وړتیا، په ټولنه کې د انسانانو د سمې تربیې په پایله کې رامینځته کیږي. مسئولیت له دندې سره توپیر لري ، دنده هغه کار دی چې یو چا ته سپارل کیږي چې باید تر سره یې کړي. خو کله چې یو چانه غوښتل کیږي چې مسئولیت پر غاړه واخلي ، باید په واضحه توګه روښانه شي چې موضوع څه ده او مقابل لوری یې له منلو سره څه لاسته راوړي. البته چې دا غوښته جبري نده. په حقیقت کې مسئولیت یو اختیاری کار دی، لکه هغه تړون چې جزئیات دواړو خواوو ته څرګند وي. 


د هرې اړیکې د جوړولو لپاره درې عنصره ضروری گڼل کیږي : پیغام ، پیغام ورکونکی او پیغام اخیستونکی چې دواړه باید له پیغام څخه یو تفسیر ولري. غوښتنه او مسئولیت باید چې د ګناه ، احسان اویا زورزیاتی پر بنسټ نه وي ؛ بلکه له مالي او عاطفي فشار پرته مطرح شي. که ځوان په دې پوه شي چې دې کار ته مجبور کړل شوی ، کیدای شي هغه هم دا لاره خپل کړي، یعنې د مسئولیت له نه منلو سره سره، به هڅه وکړي چې د زورزیاتی او لجاجت له لارې خپلو غوښتنو ته لاس ومومي.  
کوم ځوانان چې له خپلواکۍ سره لوی شوي وي د مسئولیت د منلو ډیره وړتیا لري. که له لومړي سر نه ماشوم ته د خپلواکۍ احساس ورکړل شي، د مسئولیت د منلو لپاره به ښه چمتو والی ولري. همدا دلیل دی چې ویل کیږي خپلواکي هغه حس دی چې د ژوند له پیل څخه باید له ماشومانو سره ومنل شي. په نورو تکیه کول له ځوانانو سره د مسئولیت د منلو په وړتیا کې مرسته نه کوي.
ځوانان د ژوند په یوې برخه کې ويني چې، له نورو سره یو ځای دي او یوازی ژوند نه شي کولای، نو باید د نورو غوښتنو او اړتیاوو ته پاملرنه وکړي، تر څو د دوی غوښتو ته هم مثبت ځواب ورکړل شي. هغه څوک چې نورو خلکو ته په درنه سترګه نه ګوري او له خلکو سره د بد چلند په دلیل د پښیمانۍ او ګناه احساس نه کوي ، خا مخا  شخصیت یې په ښه توګه وده نده کړې او یا ناروغه دی، له داسې خلکو څخه د مسئولیت د منلو هیله نه ده په کار.
د مسئولیت د منلو وړتیا ارثی نه ده بلکه یو اخلاقي او روزنیز تړون دی. دا هغه وړتیا ده چې په کورنۍ ، ټولنیزو اړیکو او په نورو تعاملاتو کې چې انسان ورسره مخامخ کیږي وده مومي.



Friday, February 11, 2011

هدف زندگی

شما هدف زندگیتان را تعیین کرده اید؟
بیشتر مردم هدف زندگی خود را نمی دانند، به همین دلیل زندگیشان با شانس و تصادف پیش می رود، انتظار می کشند که چیز های برایشان اتفاق بیفتد به جای اینکه خودشان آن اتفاقات را ایجاد کنند. از بسیاری ها اگر بپرسید برنامه فردایشان چیست، می گویند، نمی دانم، یا سال آینده چه می خواهید بکنید، می گویند ، هر کاری بیش آید، یا  ببینیم چه می شود. اما همه مردم اینطور نیستند، هستند کسانی که هدفمند زندگی می کنند، و می خواهند سرنوشتشان را خودشان کنترول کنند و اینکار را با تنظیم برنامه های دقیق انجام می دهند. 


پیدا کردن هدف زندگی به افراد کمک می کند مطمئن شوند  اعمالی را که روزانه انجام می دهند به آنچه در نهایت زندگی می خواهند برسند. این با عث می شود بتوانند زندگیشان را خودشان خلق کنند. حقیقت این است که افراد برای پیدا کردن هدفشان تلاش می کنند اما خیلی ها نمی توانند هدفشان را پیدا کنند و زندگی های تصادفی را می گذرانند، بدون اینکه واقعاً به جای برسند. این افراد چون که هدف ندارند، هیچ کنترولی بر زندگیشان ندارند و تا اخر تصادفی زندگی می کنند.

چهار قدم برای پیدا کردن هدف زندگی
۱٫ اهدافی برای خودتان تعیین کنید: اهداف چیزهایی هستند که میخواهید به آنها برسید. اینها نیت ها و آرزوهای شما هستند.
۲٫ مرحله عمل را تعیین کنید: برای رسیدن به آن اهداف باید چه کارهایی انجام دهید؟
۳٫ رفتارتان را کنترل کنید: ببینید آیا واقعاً آنچه که باید را انجام می دهید؟
۴٫ اعمالتان را کنترل کنید: آیا اعمالتان باعث به وقوع پیوستن اهدافتان می شوند؟ درصورت نیاز آنها را تغییر دهید.

وقتی بتوانید هدفمند زندگی کنید، کنترل زندگیتان را در دست خود احساس خواهید کرد، در پهلوی موفقیت بسیار شادتر خواهید بود.

Friday, February 4, 2011

Spare Time

ځوانان او فارغه وختونه
هغه څه چې کیدا شي ځوانانو ته د انحراف او بد اخلاقۍ لاره هواره کړي، وزګارتیا او فارغه وختونه دي. له فارغه وخت نه مو منظور دادی، هغه وخت چې ځوانان په زدګړو، فرهنګي، هنري ، تولیدي او نورو سالمو بوختیاوو لګیا نوي.
دا مسله مشرانو ته هم ستونځې را مینځته کولای شي، خو د ځوانانو ځانګړې طبعې او تاودو احساساتو ته په کتو سره په وزګارتیا او فارغو وختنو کې انحرافي او نامشروع عملونو ته یو څه ډیره لاره هواریږي.
وزګارتیا او فارغه وختونه ځوانان له لوی ګواښ سره مخامخ کوي، په دې چې انسان داسې خلق شوی چې له کار او هڅې سره لیوالتیا لري، او هغه انرژي چې په ځان کې لري غواړي چې وې کاروي، اوس که په سمه لاره روان نشو نو مالومه ده چې بدو او نامشروع کارونوته مخه کوي.
هغه ځوانان چې وزګار دي باید ځان په یو کار کې مصروف کړي، او هغه ځوانان چې کار کوي باید په فارغه وختونو کې سالمو بوختیاوو ته مخه وکړي. نه یوازې ځوانان بلکه ټول انسانان که خپل فارغه وخت په ګټورو او مثبتو فعالیتونو لکه علمي، هنري، ورزشي او همداسې نورو سالمو بختیاوو مصروف وساتي، کولای شي چې  د خپل له عمر او ژوند نه ډیره او ښه ګټه پورته کړی او هم له انحرافاتو او مفاسدو نه ځان وساتی.